(ادامه قسمت دوم) در سکانسهایی از فیلم که به هوش مصنوعی، ماشین و تسلط آنها بر انسان اشاره میکند، عطف به تمامی خصایص ذاتی مغز انسانهادارد که همچون سخت افزار، برنامههایی هستند که علاوه بر تعیین توانایی و کیفیت آن توانایی از شناخت ما، محدودیتها و دامنه آن رانیز مشخص میکنند. به بیانی دیگر، پیروزی ماشینها بر انسان، اشاره بر تسلط تمامی برنامههای ناخودآگاهی در دنیای واقعی و حقیقیدارد که از خصایص ذاتی مغز انسان ناشی شده و چیزی فراتر از شناخت، تفسیر و تفکریست که در حوزه آگاهی انسان بگنجد. آنها بااینکه در مغز انسان موجودند، ولی آنگونه آگاهی انسان را مسخر و برده خویش ساخته و در کنترل دارند که باید ایشان را چیزی فراتر ازانسان و اراده معطوف به آگاهیاش پنداشت، و پیروزی ماشینها و کامپیوترها بر انسان، اشارهای سمبلیک دارد به معنایی که معطوف بههمین برنامههای موجود در مغز انسان، ولی فراتر از انسان است. به همین جهت مأمورانی را که به شکل انسان دیده میشوند، به عنوانهوش مصنوعی و ماشین معرفی میکند; چراکه آنها معنایی فراتر از اراده انسان، ولی در درون انسان هستند. ماشینها، همچون همانگیرندهها، تعابیری در دنیای مجازی هستند که در دنیای حقیقی فراتر از ماتریکس، همان موجودات و معانی را تشکیل میدهند کهتسخیر انسان را معنا میبخشند. این تعابیر ـ ماشین، هوش مصنوعی و گیرنده ـ در دنیای غیرحقیقی و واقعی ماتریکس درست، و دردنیای حقیقی فراتر از ماتریکس غلط هستند. دنیای واقعی از همان روی که حقیقی نیست، در مقایسه با دنیای فراحقیقی قابل استناد نیزنیست. بلکه برعکس باید از دنیای واقعی و تعابیری همچون هوش مصنوعی، ماشین، گیرنده و اصطلاحاتی نظایر آنها که در فیلم آمدهاست، برداشتی فراحقیقی و غیرواقعی داشت که بهمثابه تعابیری سمبلیک از موجودیتهای معنایی همچون به بردگی کشاننده، مسلط بر انسان، بیاختیار کننده و نظایر آنها برداشت کرد، و این دقیقاً همان کاریست که فیلم از طریق تمایز بین دنیای مجازی و واقعی بادنیای حقیقی، درصدد تبیینش برای مخاطبان است. اما اگر ماتریکس فیلمی علمی ـ تخیلی نیست، پس چگونه میتوان بخشهایی ازفیلم را توضیح داد که از ماشینهایی سخن میگوید که روزی بر انسان فایق شدند و آنها ابتدا انرژی خود را از خورشید میگرفتند، ولیپس از مدتی انرژیشان را از بدن انسان کسب کردند؟ از فیلم ماتریکس میتوان برداشتی علمی ـ تخیلی داشت، ولی آن هنگامیست کهاز دنیای مجازی و واقعی ماتریکس به ماجرا نظر بیاندازیم، اما نه وقتی که آن را از روزنه دنیای فراحقیقی و فراتر از ماتریکس مینگریم!! به مفهوم دیگر، توصیف تمامی وقایعی که در پیرامون ما رخ میدهد با واژههایی چون ماشین، انرژی، مأموران، کاشتن (انسان)، کامپیوترو برنامههای کامپیوتری، هوش مصنوعی و غیره، تماماً نگاه به آنها از زاویه دید دنیای مجازی و غیرحقیقی ماتریکس است. تمامیواژههایی از این قبیل که در فیلم به کار رفته است، تنها هنگامی معنادار و سمبلیک خواهند بود که آنها را از دید دنیای فراتر از ماتریکس،یعنی دنیای معانی فراتر از حقایق بنگریم. به عبارت دیگر، نه تنها در فیلم ماتریکس، وقایعی را که به کمک تعابیری نظیر هوشمصنوعی، انرژی، کامپیوتر و تسخیر زمین بهدست ماشینها توصیف میشوند باید از دیدگاه دنیای فراحقیقی، معنایی و نمادیننگریست، بلکه تمامی وقایع روزمرهای را نیز که همچو اصلی بدیهی، به عنوان دنیای واقعی خود میپنداریم، از دیدگاه دنیای حقیقیفراتر از ماتریکس، معنایی تعبیر میشوند و در قالب واژههایی غیرسمبلیک، واقعیت دارند و از آن روی مجازی هستند.
به معنای دیگر، فرق نمیکند که چون ماتریکس انسان را مسخر ماشین ببینیم یا همچو ملل باستان، او را در استیلای "الههها" و"اسطورهها" تصور کنیم یا همچون عرفا، انسان را برده تن بیانگاریم; زیرا همگی آنها تعابیری برای معنا بخشیدن به دنیای مجازی وواقعیست. آنچه اصالت دارد، دنیای فراواقعیست که بردگی انسان را بر حسب تسلط هر آنچه فراتر از اراده اوست، معنا میبخشد.از این رو تعابیری بهمانند تسلط هوش مصنوعی و ماشینها بر زمین، اشاره به آیندهای خیالی و پیشگویی علمی و فضایی ندارد، بلکهدقیقاً همان تعبیری از عالم حقیقی، یعنی دنیای غیرمجازی و معناییست که دربند بودن انسان را بهدست چیزی، بهجز انسان، معنامیبخشد. در فیلم نیز که مورفیوس به نیو میگوید: اکنون سال 2199 است و تو تصور میکنی سال 1999 است
،اشاره به آن دارد کهتصور مجازی از واقعیت به عصر ما تعلق داشته و اکنون در دیدگان تکتک ما مشاهده میشود. ماشین و تکنولوژی که زمانی برای تسلط انسان بر طبیعت ساخته شده بودند، اینک قدم به قدم به پیش میروند، طوری که بهنظر میرسد، خود بر انسان تسلط یافتهاند. پیدایشهوش مصنوعی نقطه پایانی آن راه است. اما چنین تأویلی از تسلط ماشین بر انسان، به معنای آن است که ما در دنیای مجازی وماتریکس چنین مشاهده میکنیم، در حالیکه در دنیای فراحقیقی و معنایی، انسانها به دست چیزهایی فراتر از خودشان و مسلط بر ارادهو آزادی انتخابشان تصور کرده، باور کرده، اندیشیده و رفتار کردهاند و از این روی، آنها از انسانها، بردگانی ساختهاند! نماهای دوگانهحیوانی که به شکل گیرندهای بدل میشود، دقیقاً به همان دوگانگی تعبیر موضوعی در دنیای واقعی و مجازی بهمثابه گیرنده و ماشین، وتعبیر آن در دنیای فراحقیقی و معنایی بهسان موجودی که انسان را تحت نفوذ قرار داده و مسخر خود ساخته است، اشاره دارد.
واژه "ماتریکس" بسیار دقیق تعبیه شده است. ماتریکس که فرمولی در ریاضیست، برنامهایست قطعی که چندین حالت ممکن راتوضیح میدهد. به معنای دیگر، ماتریکس با وجود اینکه فرمولی جزمی و قطعیست، اما قطعیت آن در درونش، نه به یک حالت، بلکهبه چندین حالت ممکن و احتمالی میرسد، بهگونهای که قرار گرفتن در درون ماتریکس به مفهوم تسلیم بودن در مقابل آنچه اتفاقمیافتد نیست، بلکه در درون ماتریکس نیز احتمالات متعددیست که امکان انتخاب هر یک برای گزینشگر موجود است. اما ماتریکسدر هر صورت برنامهایست که برد توانمندی افرادی را که از آن استفاده میکنند، تعیین میکند. از همین روی است که افراد در ماتریکس،یک مهره بازی بهشمار میآیند; درست بهمانند مهرههای شطرنجی که حالات حرکات مختلف هر مهره ـ نه حرکتی معین ـ را قانون کلیشطرنج تعیین میکند; همچون برنامه ماتریکس. اما از دیدگاه دنیای معنایی و فراتر از ماتریکس، میتوان آزادی و انتخاب را تجربه کرد.چنانکه مورفیوس در هنگام مبارزه با نیو به او میگوید که قوانین آن مثل قوانین کامپیوتر است; میتوان برخی را نادیده گرفت و بعضی رازیر پاگذاشت.
با نقب زدن دوربین در عدد صفر، ماتریکس از نقطه صفر جستوجو را آغاز میکند؟! کنکاشی که در دو راهی بین انتخاب زندگی عادی یاگزینش آنچه که کمبودش احساس میشود، قرار میگیرد. جستجوگر در مرحلهای با عجایبی مواجه میشود که قابل مقایسه با افسانهآلیس در سرزمین عجایب است. تا پیش از تهنشین شدن معانی در ذهن، هر نشانهای میتواند بهانهای برای یافتن گمگشتهای گردد که یکجستجوگر در پیاش است. نیو برای یافتن پاسخ خود، نشانه خرگوشی را تعقیب میکند و از جاهایی سر بیرون میآورد که پیش از اینبرایش ناآشنا و بیگانه بود. دیسکو و تعاملاتی که نیو تا پیش از این، یا علاقهای به آنها نداشت و یا پرسشها و کارهای خویش راضروریتر از آنها مییافت، به آشنایی با ترینیتی منتهی میشود. فیلم با چنین استعارهای میرساند، تا هنگامی که بهسان یکجستجوگریم، پاسخ خود را گاه در جایی خواهیم یافت که بسیار متفاوت و حتی متناقض با تصورات ماست. از این روی در این مرحلهباید به هر وادی سرک کشید و هر نشانهای میتواند اتفاق آشنایی را به قانون یافتن گمگشته منتهی کند؟! اما آیا همه انسانها، تواناییچنین جستوجو، تخطی، انتخاب و تجربه آزادی را دارند؟ ماتریکس پاسخ میدهد که نه، تنها آنهایی که بنا به قول مورفیوس احساسمیکنند که "این جهان یک اشکالی دارد" و خطر گشتن بهدنبال آن نقض را به جان میخرند، توانایی درک معنا و بهدنبالش، تجربه آنانتخاب و آزادی را خواهند داشت; تمامی کسانی که از پل "آدمیت" میگذرند. این همان نمادیست که در فیلم منظور شده است. نیوهنگامی که به جستوجو میپردازد برای ملاقات با آنچه در جستوجویش بود، سر پل ادم، که همان آدم است، با مورفیوس و ترینیتیقرار میگذارد. این همان راهیست که جدایی انسان شدن با نشدن را تعیین کرده و تمییز میدهد. انتخاب همواره با خود فرد است، باتکتک ماست. هر گاه که روی این پل قرار میگیریم، اگر از آن رد شویم، کنکاشی که آدمیت را معنا میکند آغاز کردهایم، چنانکه نیوچنین کرد، و هرگاه برگردیم، بهسوی دنیای غیرحقیقی و غیرآدمی گام نهادهایم; دنیای جبرهای بیرونی، همچنان که نیو میخواستانجام دهد و ترینیتی مانع از آن شد: "تو تا آخرش رو رفتی و میدونی که اونجا جایی نیس که بخوای باشی". این همان دنیای واقعیستکه اکثریت آن را باور میکنند و پس از رسیدن به آن دو راهی، از آن برمیگردند و به آن فریب رضایت میدهند. در حالیکه معدودی بادرک این نکته که چیزی کم دارد، نمیخواهند و نمیپسندند آنجا بمانند و خطراتش را به جان میخرند. پس پا در جاده آدمیتمیگذارند، چنانکه در نهایت نیو انجام داد.
این انتخاب و ریسک از طریق ارایه قرصهای آبی و قرمز رنگ و گزینش یکی از آنها مطرح میشود. قرمز به معنای خطر کردن و آبی بهمعنای به آرامش رسیدن و خطر نکردن نظر دارند. نیو کسیست که قرص قرمز را برمیگزیند. اما اگر نیو قرص آبی را میخورد چهمیشد؟! همان اتفاقی برایش به وقوع میپیوست که هر روز برای ما میافتد!! یعنی تنها دیدن دنیای واقعی و مجازی که در قالب ادراکاستنباط میکنیم و عدم بهخاطر آوردن تجربهای که در دنیای فراتر از دنیای واقعی داشتیم یا داریم! چیزی که به کرات در خوابهای ماتحقق مییابد و ما با هر بار بیدار شدن، در هنگام بیداری، آن را خواب میپنداریم، در حالیکه هنگام خواب، آن را حقیقی میپنداشتیم!! همانگونه که مورفیوس میپرسد: اگر خوابی ببینی که از آن بیدار نشوی، چگونه ممکن
است که بفهمی خوابی یا بیدار؟!
نیو پس از انتخاب قرص قرمز، دنیایی را تجربه میکند که بهگونهای استعاری، تولد و آغاز زندگی انسان را به تصویر میکشد. صحنههاییکه نیو را در درون مایعی نشان میدهد که لولههایی به وی وصل است و بسیاری دیگر در داخل فضاهایی آزمایشی کاشته میشوند،ایهامی از زندگی در رحم و پیش از زاده شدن و همچنین زندگی پس از مرگ و رستاخیز دارد. نیو در میان لولههای مختلفی که به بدنشوصلاند و مایعی که او را احاطه کرده، دنیای واقعی پیش از تولد در رحم را متجلی میسازد. در حالیکه همان وقایع، آنگونه که بهوسیلهفیلم نوعی ارتباط ماشینی با دنیای پیرامون را از طریق لولهها نشان میدهد، دنیای حقیقی آن را به تصویر میکشد. نیو همانسان متولدمیشود که هر یک از ما در دنیای حقیقی فراتر از واقعیت به دنیا میآییم. مورفیوس به این میهمان، همچو هر نورسیدهای، پخوش آمدپمیگوید، و نیو همانطور مدتی در کنترل قرار میگیرد; مانند هر تازه متولد شدهای. چشمان نیو که میسوزند و پاسخ مورفیوس کهدلیلش را عدم استفاده از چشمهایش ذکر میکند، استعارهایست که هم به تولد انسان و استفاده از دیدگان اشاره دارد و هم موازی با آن، بهدوباره زاده شدن نیو و دریافتن حقیقت چیزها توسط وی. نیو از مورفیوس میپرسد آیا من مردهام، او جواب میدهد که بسیار دور ازآن است، زیرا نیو تازه چشمانش به روی حقایق باز شده است. او چون هر نورسیدهای مورد مراقبتهای ویژهای قرار میگیرد.
هنگامی که مورفیوس اشاره به آن میکند که منبع نیروی ماشینهای هوشمند، خورشید پنداشته میشد و تصور ما آن بود که اگر جلویآن را بگیریم، ماشینها از بین خواهند رفت، در حالیکه ماشینها از انسانها نیرو کسب کردند، استعارهایست که آن نیرویی که انسانهادر بیرون در جستوجویش هستند، در درون انسانها وجود دارد و همان است که هستیبخش است و اشارهای استعاری به همان "دروننگری" برای یافتن گمشدهای دارد که عرفا از آن سخن راندهاند. وقتی که از یخبندان بر روی زمین و وجود تنها هستهای از گرما بانام شهری به نام "زایون" در دل آن سخن میگوید، استعارهایست به نومیدکنندگی و سرمای حاکم بر دنیای حقایق و وجود مأمنی گرم دردرون انسان و جستوجو برای پناه بردن به آن; همانطور که نیو با سپردن خویش به مورفیوس، به سرمای وجودش گرما بخشید. (ادامه دارد)
وب جالبی بود .
موفق باشی.
دوست عزیز نمیدونم این کار توسط خود شما بود یا نه اما در کل بسی بسیار فیض بردم و اصلا از این دید ماتریکس رو ندیده بودم ولی میدونستم یه فیلم مزخرف نیست ولی بسیار متشکرم
این که شما میگید مگه میشه ماشین بر انسان غلبه کنه را اینطور جواب میدهم:
در دقایق وسطی"The Matrix Reloaded" جائی نئو در موتورخانه در حال صحبت با اون پیرمرد است میگه ما میتوانیم این ماشینها را کنترل کنیم و یا اونا رو خاوش کنیم .
در واقع ماشینهای هشت پا شکل همان انسانهای شیطان صفتی هستند که هر روزه به جمعیت آنان افزوده شده که رهبر آنها"اسمیت" است که انسانها را به راحتی و به خاطر ضعف ایمان برده های خود کرده است.
می بخشید اگر نقد حرفه ای نیست.